بعد از خدافظی با مورد آخر چسبیدم به پایان نامه و مقاله با چسب حرارتی علی رغم اینکه تو مرداد دانشکده حالت نیمه تعطیل بود و نمیشد هیچ استادی رو پیدا کرد اما من چنان چسبیده بودم که دوهفته ای کارش جمع شد و اول هفته سوم ینی یکشنبه 5 شهریور 1396 دفاع کردم ... !
خیلی جلسه ی فان و خوبی بود خداروشکر !
نمرمم شد 20 :)
دوشنبه 96/6/6 هم اثاث کشی کردیم ! ملت بعد از دفاعشون پارتی میگیرن و مسافرت لاکچری میرن ما اثاث کشی میکنیم !
الان یک هفته ست که تو خونه جدیدیم ... و مرتب کردن اتاق من دیشب تموم شد !
از شنبه رفتم دنبال کارای فارغ التحصیلی و امضا جمع کردن و جمع کردن هرامضا داستان ها داشت !از ادیت پایان نامه و صفحه بندی و ریختن رو سی دی و ... گرفته تا خالی کردن کمد و تحویل دادن کلید .... یه تم غمگین خاصی بود مخصوصا غمگین ترینش که لحظه تحویل کارت دانشجویی که به معنی پایان استفاده از استخر هزارتومنی بود :|
یکشنبه اخر وقت رفتم معاونت اموزشی بهم گف گواهی تحصیل پیش دانشگاهیت موقته و باید دائم بگیری :|
اومدم توی گروه کلاس پرسیدم که ادرس پیش دانشگاهیمون کجا رفته که یه خودشیرین گف من تاییدیه تحصییلی هم گرفتم بعدش !
دوشنبه صبح اول وقت رفتم مدرسه و مدرکو گرفتم و به خیال خودم زرنگ بازی دراوردم و رفتم پست و 20 هزارتومن دادم تاییدیه تحصیلی گرفتم بردم معاونت اموزشی لعنتی بهم گف تاییدیه داشتی و لازم نبود !
این 20 هزارتومن زور آورترین 20 تومن زندگیم بود که رفت به فنا !
مخصوصا که نفر قبل من 15 تومن داد واسه تاییدیه ولی نمیدونم چرا از من 20 گرفت منم خجالت کشیدم بپرسم !
احساس ورشکستگی میکنم اصن :/
هی خودمُ دلداری میدادم که هیش طور نی صدقه بوده :| :)
خلاصه بعد از اون ضربه سنگین رفتمو مدارکمو تحویل بایگانی دادم و خلاص !
البته یه سری مراحل اداری مونده که از شانس ما همه رفتن مرخصی ... ! :|
طبق پیش بینی ها و تخمین ها احتمالا اواسط مهر برم طرح
نمیدونم کجا می رم ... !
دچار بحران فارغ التحصیلی شدم آینده مثل یه جاده مه آلوده که هیچیش معلوم نیست !
به قول رییس دانشکده خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
پ.ن : خداجون "البته خشنودی ما رو هم مد نظر داشته باش"
- ۹۶/۰۶/۱۴
ببخشید شاید جاش اینجا نباشه.. شما چند سال درس خوندید بابت این تخصصتون..؟